www.iiiWe.com » وقتی که دیگر نبود

 صفحه شخصی فرشته ملایی   
 
نام و نام خانوادگی: فرشته ملایی
استان: کرمان - شهرستان: رفسنجان
رشته: کارشناسی شهرسازی
تاریخ عضویت:  1390/02/30
 روزنوشت ها    
 

 وقتی که دیگر نبود بخش عمومی

14

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن

.(دکتر شریعتی)

پنجشنبه 22 دی 1390 ساعت 10:10  
 نظرات    
 
رضا مهیاری 17:19 پنجشنبه 22 دی 1390
0
 رضا مهیاری
آی گفتی
بهنام مکسایی 19:11 پنجشنبه 22 دی 1390
0
 بهنام مکسایی
سلام ممنون زیبا بود موفق باشید.
وحیده طباخها 20:39 پنجشنبه 22 دی 1390
0
 وحیده طباخها
ممنووووووووون
چقدر روح نواز ...
وحیده طباخها 20:43 پنجشنبه 22 دی 1390
0
 وحیده طباخها
شبیه شرایط روحی من بعد از پدرم ...
چه سخت است تنها متولد شدن
اما ارزشش را دارد
متولد شدن

باز هم ممنون
مطلب کیانی زاد 22:55 پنجشنبه 22 دی 1390
0
 مطلب کیانی زاد
تنهایی بد دردیه امید وارم هیچ وقت دچارش نشید !!!!!!
فرشته ملایی 00:27 آدینه 23 دی 1390
1
 فرشته ملایی
سلام
ممنون از ابراز لطفتون .
وحیده جان برات آرزوی صبر میکنم . امیدوارم که غم آخرتون باشه.
وممنون از آقای کیانی زاد بخاطر آرزوی زیبایی که کردند. امیدورام که یاد خدا رو هیچ وقت فراموش نکنیم.حداقلش اون هست که مارو از تنهایی در بیاره .
موفق و پیروز باشید
حمید بناپورغفاری 01:10 آدینه 23 دی 1390
0
 حمید  بناپورغفاری
جانا سخن از زبان ما می گویی
علی علیزاده 11:52 آدینه 23 دی 1390
0
 علی علیزاده
ممنون
شهره هوشمندراد 12:03 آدینه 23 دی 1390
0
 شهره هوشمندراد
این حرفها فقط می تونه از عمق جان باشه تا به عمق جان رسوخ کنه، که می کنه (اگر بخواهی اشک از چشم من درآوری باید اول خود گریه کرده باشی! "بوالو")
هر کس که قدر عزیزی رو نمی دونه کافیه مدتی ازش دور بشه و فکر کنه دیگه هرگز نخواهد بود، قول می دم که سر عقل بیاد و قدر ناشناسی نکنه. البته امیدوارم این رو فقط تمرین کنین و همیشه فرصت بازگشت باشه و نه یه تجربه ی عینی که دیدار رو به قیامت بندازه.
محمد مهدی معمر 16:17 آدینه 23 دی 1390
0
 محمد مهدی معمر
گاهی اوقات
آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند ، که در خودش وجود دارد . . .
(دکتر شریعتی)
بهزاد اکابری 18:14 شنبه 24 دی 1390
1
 بهزاد اکابری
یاد این نکته باشیم که، خیلی وقتا، چقدر زود دیر میشه.
قدر داشته هامون را تا وقتی داریمشون بدونیم.

سرکار خانم طباخها برای پدرتون آرزوی رحمت بیکران الهی و برای شما آرزوی شادی و بهروزی میکنم.
وحیده طباخها 19:58 یکشنبه 2 بهمن 1390
0
 وحیده طباخها
ممنون خانم مهندس مولایی و آقای مهندس اکابری
خیلی لطف دارید و باز هم ممنونم

3 سال گذشته و انگار زمان با او بودن می مونه روی همون روز آخری که پیش ما بود
اون یه جای دیگه میره و ما هم چنان بی او ادامه می دهیم
و این زندگی است
من از خداوند ممنون هستم
وقتی دوباره او را در زندگی ام پیدا کردم
فهمیدم که دیگر نیست مانند قبل ، اما وجودش در من جاری است
من که هستم انگار او وجود داره
تجربه بسیار غریبی است
برای خیلی ها این فقدان _ یعنی معمولا اینطوره_ با خیلی مسائل دیگه ای غیر از رفتن و نبودن کسی که دوستش داشتی و دنیای تو بوده، پیش میاد
دنیا رنگش عوض میشه، انگار تو برای دنیا یکی دیگه میشی یا فکر میکنی شایدم این دنیا، تو رو با یک کس دیگه اشتباه گرفته
روحت بسیار درگیر میشه با یک تجربه معنوی که انسان رو به انتهای وجودش میرسونه
بعد سالها برگردی و به عقب نگاه کنی، حضور قدرتمند خدا برات آشکار میشه
معنای بودن ، انسان ها، لحظات خیلی خیلی پررنگ میشند
آروم تر میشی و سعی می کنی ظرف لحظاتت رو درست پر کنی، با کارهایی که انجام میدی
رفتار با دوست ، نزدیک، آشنا

معذرت میخوام که این همه نوشتم، اما اینجا رو صمیمی انگاشتم و فکر کردم این مساله ای که همه نوع بشر باهاش درگیر میشه بدون تعارف
رفتن عزیزی که دوستش داری
و همین طور به سفری که خودت باید بری فکر می کنی

خداوند همیشه با ماست، ما اون رو نمی بینیم

برای همه دوستان آرزوی سلامتی ، خوشبختی و سعادت می کنم.

____________________

پ.ن : خانم مهندس نوشته شما من رو برد به عمق
غرق بشم پای شماست ! ;)